خواهرم
اگه به این روز اعتقاد نداری،
گِله ای نیست
همینطوری بگرد !!
صبح زود همین که از خانه بیرون زد گفت:
مسابقه می دیم از الان تا شب
در همین وقت، چشمش به دختری که از سر کوچه می آمد افتاد
نگاهش را کج کرد و به شیطان گفت:
فعلاً یک هیچ ـ به نفع من